اذیت دیدن. آزار دیدن. اذیت کشیدن: بغراخان به هوای بخارا متأذی شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 121). از اثارت غبار و تزاحم اهطار متسوقه و اهل معاملات متأذی می شدند. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 439). و رجوع به مادۀ بعد شود
اذیت دیدن. آزار دیدن. اذیت کشیدن: بغراخان به هوای بخارا متأذی شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 121). از اثارت غبار و تزاحم اهطار متسوقه و اهل معاملات متأذی می شدند. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 439). و رجوع به مادۀ بعد شود
متلاشی گشتن: فرکستن گمان می رود که واژه فو بستن در گویش گیلکی و فکستنی در همان گویش و فکسنی در گویش تهرانی همریشه این واژه باشد از هم پاشیدن کفیدن از هم پاشیدن مضمحل شدن
متلاشی گشتن: فرکستن گمان می رود که واژه فو بستن در گویش گیلکی و فکستنی در همان گویش و فکسنی در گویش تهرانی همریشه این واژه باشد از هم پاشیدن کفیدن از هم پاشیدن مضمحل شدن
به گردن گرفتن، بر گمارده شدن مباشر عمل و شغل یا اداره ای شدن بعهده گرفتن: ... در قلعه های خود خزیده منتظر بودند که هر یک از بیگلربیگیان متصدی حرب او شوند
به گردن گرفتن، بر گمارده شدن مباشر عمل و شغل یا اداره ای شدن بعهده گرفتن: ... در قلعه های خود خزیده منتظر بودند که هر یک از بیگلربیگیان متصدی حرب او شوند
در به درشدن، پنهان شدن پنهان شدن پوشیده شدن: گر شود در سنگ پنهان دشمنت همچون کشف ور شود در خاک متواری حسودت همچو مار... (انوری)، در بدر شدن سرگردان گشتن
در به درشدن، پنهان شدن پنهان شدن پوشیده شدن: گر شود در سنگ پنهان دشمنت همچون کشف ور شود در خاک متواری حسودت همچو مار... (انوری)، در بدر شدن سرگردان گشتن